معرفی محمد
رضا شفيعی کدکنی ( م . سرشک ) محمد
رضا شفيعی کدکنی ( م. سرشک ) در
19 مهر ماه 1318 در روستای
کدکن ، يکی از ولايت
های دوازده گانه
ی نيشابور کهن
، و در خانواده
ای روحانی چشم به جهان
گشود . از کودکی
به تشويق پدر به
حفظ و فراگيری
شعر و آثار ادبی پرداخت
. تربيت و آموزش نخستين
م. سرشک ، تربيت
و آموزشی دينی
و شاعرانه بود
. مادرش نيز به غريزه
شعر می گفت ؛ هر
چند که نوشتن نمی دانست
. م. سرشک
پس از فراگيری
مقدمات علوم دينی
در نزد پدر ، وارد
حوزه ی علميه
ی خراسان شد. در
حوزه به ويژه از
شخصيت و آموزش
شيخ هاشم قزوينی
بسيار تاثير پذيرفت
. او خود می گويد
که از او « علاوه
بر فقه واصول » عملا
آموختيم « که از
تنگ نظری های قرون
وسطايی به در آييم
» . جز هاشم قزوينی
، اديب نيشابوری
نيز نقش پر اهميتی
در پرورش علمی
و معنوی
شفيعی کدکنی
بازی کرد . کدکنی
درباره ً اديب
می گويد که « او برای
من هميشه استاد
يگانه ً ادبيات
عرب و بلاغت اسلامی
در حوزه ً علمی
خراسان بود . » شفيعی
کدکنی پانزده
سال آزگار در حوزه
های علميه ً خراسان
سرگرم فراگيری
بود . او آموزش فکری
ـ فلسفی و زيبا
شناختی خودرا
در حوزه آموخت
. سراينده
ی « کوچه باغ های
نيشابور » برخاسته
از محيط آموزش
و زندگی خود در
سالهای کودکی و نوجوانی
« به عرفان و تصوف
خاصه از نوع خراسانی
آن تمايل شديدی
دارد و در ميان
عرفای گذشته شايد
به ابو سعيد ابوالخير
بيشتر علاقه داشته
باشد. » م. سرشک
در مدارس جديد
درس نخوانده است
و از اين بابت توشه
خود را سبک نمی
بيند. او در اين
رابطه می نويسد
: « من از اينکه به
مدرسه نرفتم بسيار
بسيار خوشحالم
يعنی می فهمم که
يک « نوع » عنايت الهی
بود . . . من اگر به
شيوه ً معمولی
به مدرسه می رفتم
مسلما اين مايه
ای که به
فرهنگ اسلامی
مربوط است ، هرگز
نداشتم . . . من يک
دوره ی کامل درس
طلبگی را تا مرحله
ای که اقران من
تا آن زمان ادعای
اجتهاد می کردند
، خوانده ام . اينها
کم نيست
من هيچگاه از اينها
حتی در يک مقاله
هم استفاده نکرده
ام تا چه برسد به
شعر . ولی غير مستقيم
يک نوع شناخت نسبت
به گذشته ی فرهنگی
ما به من داد ، و
اين شناخت ، فهم
مثنوی يا فلان
کتاب فارسی را
برای من آسان تر
کرده است .» کدکنی
پس از مطالعه دروس جديد
و موفقيت در امتحان
وارد دانشگاه
مشهد می شود . در
اين سالها ، او
با ژرفا
بخشيدن به دانسته
های خود ، به زمره
ی نوجويان در پهنه
ی شعر پيوست . ناگفته
نماند که آشنايی اش با
دکتر شريعتی زمينه
ساز ، آشنايی او
با شعر نو و نيمايی
می شود . در سال
1344 از دانشکده ً
ادبيات اين دانشگاه
فارغ التحصيل
شد . در سال 1348 دًوره
ی دکترای ادبيات
فارسی را در دانشگاه
تهران بپايان
برد و از همان زمان
کار آموزشگری
در دانشکده ی ادبيات
را آغاز کرد . گذشته
از شعر ، پژوهش
در نقد ادبی ، سبک
شناسی و عرفان
ايرانی از مشغله
های ذهنی کدکنی
است. شفيعی
کدکنی شاعری است
انسان دوست و اجتماع
گرا . قلب بزرگ او
، هم پای رنج و رزم
مردم ميهنمان
و چاووشان
آزادی و بهروزی
آنان می
تپد . شفيعی
کدکنی ، بنا بر
« تلقی » خاص خود از
« حقيقت شعر » ، بر
آنست که شعر نبايد
« مقيد به زمان و تقويم
باشد » و براستی
بخش چشمگيری از
سروده هايش از
اين خميره ناميرا
مايه گرفته است
. نيشابور
در شعر
شفيعی کدکنی شفيعی کدکنی
به شهر نيشابور
تعلق خاطر خاصی
دارد . او در « مرثيه
های سرو کاشمر»
در شعری به نام
« در جست و جوی نشابور
» ، احساسات خودرا
چنين بيان می کند
: در نشابورم
و جويای نشابور
هنوز وه ! چه
ها فاصله !
اينجاست درين
نقطه که من در دل شهرم
و هر لحظه شوم دورهنوز
در نشابورم
و جويای نشابور
هنوز پرسم از خويش
و
ـ نه با خويش ـ
درين
لحظه : کجاست جای آن جام
، که در ظلمت اعصار
و قرون
پرتو باده
اش از دور دهد نور
هنوز ؟ در نشابورم
و جويای نشابورهنوز
هزاره
ً دوم آهوی کوهی
ـ 43ـ 42
روحم ابری
و
افق سرخ و درختان
صرعی ليک آن دور
يکی پير
در افسانه و سحر
زآستين کرده
برون طرفه ، يکی
طنبوری می زند راه
حزينی ، همه درمويه
چنانک هفت دريای
جهان
با همه طوفان
هايش می زند غوطه
در آن کاسه ً طنبور
هنوز در نشابورم و جويای
نشابور هنوز هزاره ً دوم
آهوی کوهی ـ 44ـ
43 شفيعی
کدکنی و هوشنگ
ابتهاج/ کلن 1369 شفيعی
کدکنی و دکتر عبدالحسين
زرين کوب شفيعی
کدکنی و محمود
دولت آ بادی / برلين
1369 شفيعی
کدکنی ومحمد حسين
لطفي شفيعی
کدکنی , استاد
شهريار و
هوشنگ
ابتهاج (سايه) از
راست : علی
هاشمی/ دکتر
منوچهر اميری/
دکتر دبير
سياقی / صفدر
تقی زاده /
دکتر اسماعيل
دولتشاهی محمد شفيعی
کدکنی / دکتر
خانلری (نشسته)
/ جمال مير
صادقی / محمود
نفيسی / هوشنگ
طاهری فريدون
مشيری / کياوس
جهانداری /
عباس حکيم /
رضا سيد
حسينی احمد
تفضل شفيعی
کدکنی و
بزرگ علوی / برلين
1369 |